باور چیست؟ از کجا سر چشمه می گیرد؟
باور <چیزی را حقیقی انگاشتن> است...
::
حقیقت آن است که, شخص باید اقیانوس باشد تا جوی آب آلوده و کثیفی که به آن وارد میشود او را نیالاید...
::
خطرناک زندگی کنید!
::
نیچه

> برچسب‌ها
> لینک‌ها
 

 

 

 

معما های شناور

 

 

نمی تواند لحظه حقیقت یابد... نمی تواند!

آرواره ی مرد مرده

به توافق با من

خنده ی سردش را روی زندگی می پاشد...

این من نیستم قطعا

کسی که آماده برای وداع

در بسترش هر شب

دراز می کشد...

و تمام دلخوشی اش را

به خود ارضایی بی رمقی در تاریکی

وصله می کند...

 

مغز من از نور بیزار است

درد را با ناهنجار ترین صدا

بر دیواره ی بی منفذ پوستم می کوبم...

من در احساس بیگانگی ام

با زمین

مشترکم

 

ترس...!

این من نیستم

آن کس که گمان می کند

پرواز شاید چیز جالبی باشد

برای کسی که همیشه دوست داشته

جاذبه اش حس کند

تمام سنگینی زمین را ...

این من نیستم قطعا

کسی که با رگ های مخالفان

گره می اندازد طناب داری را

که برای بند بازی خوش تر است بی شک...

اما...! اما مرد از آن سوی چنار های یخ زده فریاد بزند

شاید روزی:

ایست!

همیشه فریاد و مرد و درد را باد در خود دزدیده...

و پیش از تمام ضرباهنگ ها

مغز من در استخوان هایم تپیده...

زیاد ندیده ام هرگز

رفتن تو یا آمدن خودم را

تلاش های نمردن و خندیدن و زیستن را

یا شاید حتی دیدنِ مکرر ندیدن را...

 

نمی توانم پیدا کنم

خانه ام در شهر گم شده

نمی توانم پیدا کنم!

خودم را در انعکاس به مرگ رفته ی چشمانت

به کجا پرتاب کرده ام؟

آسمان فرمان تحریم می دهد:

نفس ممنوع!

نفس... نفس... نفس...

و تو!

آنجایی؟

آن سوی تاریکی ؟

چرا از سکوت افلیج من تغذیه می کنی... ؟

این انتظار است

که خنده های شناور در تاریکی را می بلعد

مدت هاست در زمان گم شده ام

میان مردم مسلولی که راه فردا و دیروز را

به دست و پایشان گره زده اند...


نیاز نیست با من آرام حرف بزنی

من در تصاویر مهیب تخیلم قدم می زنم و

آسمان را، قرمز نقاشی می کنم

و برج ها را زیر پا خورد می کنم

و مچ معترضم را باز می کنم

که بفهمم چه غم انگیز پوچ است...

من در تصاویر مهیب تخیلم قدم می زنم

و گوش هایم را به موش های پشت دیوار

قرض می دهم...

تا می توانی فریاد بکش ترس...!

تا می توانی فریاد بکش...

 

 

 

 ( تهران -  پنج شنبه 25 اردیبهشت ماه 1388 – 9:55 شام- جایگاه- دری که بسته شد)

 

پ.ن: عکس از خودم/ برای دیدن باقی عکس ها...

 پ.ن ۲: سانسور نخواهم کرد/

 

شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۸۸  11:59  سارا محدث   


طراحی شده توسط توسط بلک تم